در کوچه و پس کوچهِ ی تقدیر خم و پیچم
یک عمر در آیینه ی تدبیر خم و پیچم
تا بار خطا نقش زمین کرد تن آدم
هر لحظه گناه در بر تقصیر خم و پیچم
از نسل هوس تا شده بنیاد تنِ خاکی
در دامِ خودم مانده به زنجیر خم و پیچم
شیطان لعین نقشه ی تزویر به من آموخت
هر روز که در حلقهِ تزویر خم و پیچم
انسان همه در کشمکش کفر و مسلمانی
من مانده و در زمره تکفیر خم و پیچم
من روز ازل پی به سرآغاز گناه بردم
بیهوده به اندیشه ی تطهیر خم و پیچم
ای کاش نبودم به جهانی که پرم بسته
عمریست که در چاله ی تحقیر خم و پیچم
م.ع.بدر